به نام حضرت دوست
.
گاهی باید خود را رهانید، حتی برای اندکی از بندها؛ تا شناخت مجهولات زمین و زمان را...
اما!
اما تا کجا می توان درید حجاب جهل را از حقایق های پنهان! یقین، آشفتگی دارد رفتن و جستن و دریدن؛ و دیوانگی سهم دل هر جوینده. مگه نه؟!
خدایا مددی!
و باز حرکت در دُور زمان، با قدم ها در زمین... سایه را باید تکمیل کرد.
و...
اکنون در خلوت خویش، جانمازت را باز کرده ام؛ مبداء پرواز تو پیداست. منتظرم تا باز چون دیروزها جهت را نشانم دهی!
سبحان الله
15/03/1393
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت: چراغ راه را از کدامین بوته ی تقدیر باید چید؟